شهدای سال ۶۵ -زندگینامه شهید رمضان بیات
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ »
در آسمان آبی عشق، ستاره عاشق دیگری به نام «رمضان» در سال ۱۳۴۶ در شهرستان نیریز، میان خانوادهای ساده و مذهبی درخشید. با سپری کردن دوره کودکی راه دبستان بختگان را برای تحصیلات ابتدایی پیش گرفت. سپس دوره راهنمایی را در مدرسه حاج قطبی آغاز و در نیمه راه رها کرد. با دیدن آتشافروزیهای دشمن در مرزهای ایران اسلامی، ۱۳۶۱/۶/۳۱ لباس رزم به تن کرده و عازم جبهه شد. رمضان، مسلمانی بود که همیشه با وضو میزیست و...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ »
در آسمان آبی عشق، ستاره عاشق دیگری به نام «رمضان» در سال ۱۳۴۶ در شهرستان نیریز، میان خانوادهای ساده و مذهبی درخشید. با سپری کردن دوره کودکی راه دبستان بختگان را برای تحصیلات ابتدایی پیش گرفت. سپس دوره راهنمایی را در مدرسه حاج قطبی آغاز و در نیمه راه رها کرد. با دیدن آتشافروزیهای دشمن در مرزهای ایران اسلامی، ۱۳۶۱/۶/۳۱ لباس رزم به تن کرده و عازم جبهه شد. رمضان، مسلمانی بود که همیشه با وضو میزیست و...
شهدا سال 65 -وصیتنامه شهید غلامرضا پارسا
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ » شهيد غلامرضا پارسا »
بسم الله الرحمن الرحیم خدایا! بارالها! معبودا! معشوقا! مولایم، من ضعیف و ناتوان دوست دارم چشمهایم را، دشمن در اوج دردش، از حلقه در بستان درآورد و دستهایم را در تنگه چزابه قطع کند، پاهایم را در خونینشهر از بدن جدا سازد و قلبم را در سوسنگرد آماج رگبارهایش کند و سرم را در شلمچه از تن جدا نماید تا در کمال فشار و آزار، دشمنان مکتبم ببینند که اگرچه چشمها، دستها، پاها، قلب، سینه و سرم را از...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ » شهيد غلامرضا پارسا »
بسم الله الرحمن الرحیم خدایا! بارالها! معبودا! معشوقا! مولایم، من ضعیف و ناتوان دوست دارم چشمهایم را، دشمن در اوج دردش، از حلقه در بستان درآورد و دستهایم را در تنگه چزابه قطع کند، پاهایم را در خونینشهر از بدن جدا سازد و قلبم را در سوسنگرد آماج رگبارهایش کند و سرم را در شلمچه از تن جدا نماید تا در کمال فشار و آزار، دشمنان مکتبم ببینند که اگرچه چشمها، دستها، پاها، قلب، سینه و سرم را از...
شهدا سال 65 -زندگینامه شهید محمدرضا یعقوب پور
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ »
سینهاش محرم اسرار دوست بود و جایگاه عشق. محمدرضا، بیست و یکم فروردینماه سال ۱۳۳۸ میان خانوادهای مذهبی و معتقد به اسلام در شهرستان نیریز چشم به جهان گشود. دوران کودکی را در کانون گرم خانواده سپری کرد و برای آموختن فنون زندگی و آداب اجتماعی راهی مدرسه شد. دوره ابتدایی را در دبستان بختگان و راهنمایی را در مدرسه حبیبالله بهرامی با موفقیت پشت سر نهاد. پس از مدتی به استخدام شهربانی کشور درآمد، ولی به دلایلی...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ »
سینهاش محرم اسرار دوست بود و جایگاه عشق. محمدرضا، بیست و یکم فروردینماه سال ۱۳۳۸ میان خانوادهای مذهبی و معتقد به اسلام در شهرستان نیریز چشم به جهان گشود. دوران کودکی را در کانون گرم خانواده سپری کرد و برای آموختن فنون زندگی و آداب اجتماعی راهی مدرسه شد. دوره ابتدایی را در دبستان بختگان و راهنمایی را در مدرسه حبیبالله بهرامی با موفقیت پشت سر نهاد. پس از مدتی به استخدام شهربانی کشور درآمد، ولی به دلایلی...
شهدا سال 63 -زندگینامه شهید علیرضا حائم
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۳ »
سر را به خدا سپرده بود و با قامتی چون کوه، استوار در مقابل پلیدی و پلید پروران ایستاده بود. آرزوی نوشیدن یک جرعه میناب از دست ساقی حق داشت که دوست پذیرایش شد و برخوان نعمت خود او را نشاند. او که در روز ۲۰ خردادماه سال ۱۳۴۴ در یک خانواده متدین و مذهبی، در شهرستان نیریز دیده به جهان گشود. وقتی روی ماهش را دیدند، لبخند بر لبهای پدر و مادر نشست و با سپاس از...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۳ »
سر را به خدا سپرده بود و با قامتی چون کوه، استوار در مقابل پلیدی و پلید پروران ایستاده بود. آرزوی نوشیدن یک جرعه میناب از دست ساقی حق داشت که دوست پذیرایش شد و برخوان نعمت خود او را نشاند. او که در روز ۲۰ خردادماه سال ۱۳۴۴ در یک خانواده متدین و مذهبی، در شهرستان نیریز دیده به جهان گشود. وقتی روی ماهش را دیدند، لبخند بر لبهای پدر و مادر نشست و با سپاس از...
شهدا سال ۶۷ -زندگینامه شهید سید عبدالرسول معصومی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۷ »
سیدعبدالرسول، از قبیله افلاکیان بود که چند روزی را در قفس تنگ خاکی در میهمانی به سر میبرد. آنگاهکه ندای «ارجعی» را شنید، از قفس تن رهید و راه آسمان را در پیش گرفت. به پروازی دست زد که فرودش در وادی «عند ربهم یرزقون» بود و حاصل آن، وصل زیبای یار که در انتظارش به سر میبرد. سید، از سلاله پاک رسول مکرم اسلام که سلام و درود خدا بر او باد، بود. از سلاله بهترین انسانها...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۷ »
سیدعبدالرسول، از قبیله افلاکیان بود که چند روزی را در قفس تنگ خاکی در میهمانی به سر میبرد. آنگاهکه ندای «ارجعی» را شنید، از قفس تن رهید و راه آسمان را در پیش گرفت. به پروازی دست زد که فرودش در وادی «عند ربهم یرزقون» بود و حاصل آن، وصل زیبای یار که در انتظارش به سر میبرد. سید، از سلاله پاک رسول مکرم اسلام که سلام و درود خدا بر او باد، بود. از سلاله بهترین انسانها...
شهدا سال ۶۷ -زندگینامه شهید نظر نمایانی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۷ »
زیباترین قصههای انقلاب اسلامی، حدیث عاشقانی است که به گرد شمع انقلاب، بالوپر را سوخته و خاکستر پسندیدند تا نشانی از آنان برای نسل آینده باشد. شهید نظر نمایانی از دلدادگانی است که اول مهر سال ۱۳۴۵ در نیریز، میان خانوادهای زحمتکش و متدین چشم به جهان گشود. از همان کودکی با رنج و درد خو گرفت و به علت اوضاع خاص زندگی نتوانست به تحصیل بپردازد. از وقتیکه پاهایش توان رفتن و بازوانش توان برداشتن را یافت،...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۷ »
زیباترین قصههای انقلاب اسلامی، حدیث عاشقانی است که به گرد شمع انقلاب، بالوپر را سوخته و خاکستر پسندیدند تا نشانی از آنان برای نسل آینده باشد. شهید نظر نمایانی از دلدادگانی است که اول مهر سال ۱۳۴۵ در نیریز، میان خانوادهای زحمتکش و متدین چشم به جهان گشود. از همان کودکی با رنج و درد خو گرفت و به علت اوضاع خاص زندگی نتوانست به تحصیل بپردازد. از وقتیکه پاهایش توان رفتن و بازوانش توان برداشتن را یافت،...
شهدا سال 61 -زندگینامه شهید محمدرضا کردگاری
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهید محمدرضا کردگاری »
نگاه مظلومانه او نشان از حرفهای ناگفته فراوانی بود که در صندوقچه اسرار دل انباشته و جز با معشوق خود آن رازها را نگفت. خانواده متدین و دوستدار اهلبیت (ع) در شهرستان نیریز، به تاریخ ۱۳۴۱/۹/۱ شاهد تولد کودکی بودند که او را به عشق حضرت مصطفی (ص) و فرزند گرانقدرش محمدرضا نامیدند. ایام کودکی را با شورونشاط پشت سر گذاشت و با داشتن پدر و مادری صبور و قلبی عاشق خداوند و برادرانی همچون شهیدان؛ محمدحسین و...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهید محمدرضا کردگاری »
نگاه مظلومانه او نشان از حرفهای ناگفته فراوانی بود که در صندوقچه اسرار دل انباشته و جز با معشوق خود آن رازها را نگفت. خانواده متدین و دوستدار اهلبیت (ع) در شهرستان نیریز، به تاریخ ۱۳۴۱/۹/۱ شاهد تولد کودکی بودند که او را به عشق حضرت مصطفی (ص) و فرزند گرانقدرش محمدرضا نامیدند. ایام کودکی را با شورونشاط پشت سر گذاشت و با داشتن پدر و مادری صبور و قلبی عاشق خداوند و برادرانی همچون شهیدان؛ محمدحسین و...
شهدا سال 61 -وصیتنامه شهید حمید داوودی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد حميد داوودي »
بسم الله الرحمن الرحیم احسب الناس ان یترکوا ان یقولوا امنا و هم لا یفتنون آیا مردم چنین پنداشتند که به صرف اینکه گفتند ما به خدا ایمان آوردیم رهاشان کنند و بر این دعوی هیچ امتحانشان نکنند ( سوره عنکبوت، آیه 2 ) امام ما گفت: «اگر ما بکشیم پیروزیم و اگر کشته هم بشویم پیروزیم» پس من هم حتماً پیروز شدهام. ما باید راه امامانمان و پیشوایانمان را ادامه دهیم. ای مادر تنها خواهشی که دارم از تو برای من گریه...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد حميد داوودي »
بسم الله الرحمن الرحیم احسب الناس ان یترکوا ان یقولوا امنا و هم لا یفتنون آیا مردم چنین پنداشتند که به صرف اینکه گفتند ما به خدا ایمان آوردیم رهاشان کنند و بر این دعوی هیچ امتحانشان نکنند ( سوره عنکبوت، آیه 2 ) امام ما گفت: «اگر ما بکشیم پیروزیم و اگر کشته هم بشویم پیروزیم» پس من هم حتماً پیروز شدهام. ما باید راه امامانمان و پیشوایانمان را ادامه دهیم. ای مادر تنها خواهشی که دارم از تو برای من گریه...
شهدا سال 63 -زندگینامه شهید محمد بقری
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۳ »
چهره مهربان او که همچون گلهای تازه شکفته بهاری بود که در فروردینماه سال ۱۳۴۳ در خانوادهای متدین و مذهبی، دریکی از روستاهای بخش پشت کوه بنام غوری، نمایان شد. محیط خانه را بسان گل محمدی زینتبخش شد و نام او را محمد نهادند. هوش فراوان و فعالیت زیاد، از همان کودکی او را از سایر همبازیهایش متمایز میساخت. تحصیلات دوره ابتدایی را در دبستان ادب روستای غوری با موفقیت گذراند. جدیت و تلاش او همراه باهوش و...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۳ »
چهره مهربان او که همچون گلهای تازه شکفته بهاری بود که در فروردینماه سال ۱۳۴۳ در خانوادهای متدین و مذهبی، دریکی از روستاهای بخش پشت کوه بنام غوری، نمایان شد. محیط خانه را بسان گل محمدی زینتبخش شد و نام او را محمد نهادند. هوش فراوان و فعالیت زیاد، از همان کودکی او را از سایر همبازیهایش متمایز میساخت. تحصیلات دوره ابتدایی را در دبستان ادب روستای غوری با موفقیت گذراند. جدیت و تلاش او همراه باهوش و...
قاطر و ماسک ضد گاز شیمیایی
دانشنامه دفاع مقدس » جنگ و شوخ طبعيها » شوخي ها و لطيفه ها »
در عملیات والفجر 10، در منطقه خرمال و حلبچه بعثیون کافر مرتبا" گاز شیمیایی میزدند. یکی از برادران تدارکات که مسئولیت رساندن غذا با قاطر به نیروهای مستقر در خط را برعهده داشت، در بین راه بوی گاز شیمیایی را استشمام میکند. بلافاصله ماسک خود را بیرون آورده و روی پوزه قاطر میبندد، همراهان او علت را سئوال میکنند، در پاسخ میگوید: من شیمیایی بشوم طوری نیست، خدا کند این قاطر شیمیایی نشود تا بتواند غذا ها را...
دانشنامه دفاع مقدس » جنگ و شوخ طبعيها » شوخي ها و لطيفه ها »
در عملیات والفجر 10، در منطقه خرمال و حلبچه بعثیون کافر مرتبا" گاز شیمیایی میزدند. یکی از برادران تدارکات که مسئولیت رساندن غذا با قاطر به نیروهای مستقر در خط را برعهده داشت، در بین راه بوی گاز شیمیایی را استشمام میکند. بلافاصله ماسک خود را بیرون آورده و روی پوزه قاطر میبندد، همراهان او علت را سئوال میکنند، در پاسخ میگوید: من شیمیایی بشوم طوری نیست، خدا کند این قاطر شیمیایی نشود تا بتواند غذا ها را...
قبلي 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36 37 38 39 40 41 42 43 44 45 46 47 48 49 50 51 52 53 54 55 56 57 58 59 60 61 62 63 64 65 66
67
68 69 70 71 72 73 74 75 76 77 78 79 80 81 82 83 84 85 86 87 88 89 90 91 92 93 94 95 96 97 98 99 100 101 102 103 بعدي